سرپرست سلامت روان وزارت بهداشت اعلام کرد؛ «۲۵.۴ درصد از جمعیت بالای ۱۵ سال کشور در آغاز اختلالات روانی قرار دارند». بنا بر ‌این آمار و براساس شرایط نابسامان اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی که برخورداری از خدمات سلامت روان باید در اولویت باشد، به دلیل گرانی مغفول مانده است.

وقتی سلامت روان قربانی نرخ فضایی تراپی می‌شود

به گزارش سلامت نیوز به نقل از شرق، تعرفه گروهی از روان‌درمانگران، یورویی و دلاری است؛ آنها معادل این ارزها از مراجعه‌کنندگان پول دریافت کرده و جلساتشان را خارج از کشور به صورت آنلاین برگزار می‌کنند؛ جلسات مشاوره‌ای که اغلب بالای یک میلیون تومان هزینه می‌برد. همه اینها در شرایطی است که این تراپی‌ها نیاز به استمرار دارد و با یکی، دو جلسه کار تمام نمی‌شود.

نیمه‌کاره رها می‌شوند؛ افسردگی، ناامیدی‌ها و شکست‌های پی‌درپی، خشونت و خشم متوالی، استرس و انواع تروماها.‌ هرچه زور زدند، نتوانستند بر بی‌پولی غلبه کنند و در نهایت جیب‌های خالی برنده ماجرا شدند. جلسه‌های گران خدمات مشاوره روان‌شناسی و روان‌پزشکی که استمرار، یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های آنهاست، تبدیل به کالایی لوکس شده است. طبقه کارگر که سالانه فقط دو تا سه میلیون تومان به درآمدشان اضافه می‌شود، شرکت در این جلسات و پیگیری‌های درمان روان‌شان، تبدیل به آرزویی دست‌نیافتنی شده است.

روان‌درمانگران در سوی دیگر این ماجرا قرار دارند. آنها علت این گرانی‌ها را بالابودن هزینه‌های جاری مطب‌ها و کلینیک‌ها از یک سو و فقدان پوشش بیمه‌ای این خدمات می‌دانند. آنها می‌گویند تأمین هزینه‌های زندگی و کار مانند سایر افراد جامعه برایشان سخت است. به‌تازگی هم هیئت‌مدیره انجمن علمی روان‌پزشکان جلسه‌ای درباره تغییر تعرفه‌های روان‌پزشکی که منجر به نگرانی آنها شده برگزار کرده و طبق گفته‌شان با مقامات مسئول هم مکاتبه و رایزنی کرده‌اند.

مردم اما حال خوبی ندارند. نداشتن پول برای پیگیری‌های درمان فیزیکی در کنار روان‌های خسته و ناآرام، فرسوده‌شان کرده است. شاهدی بر این مدعا هم آماری است که سال گذشته سرپرست سلامت روان وزارت بهداشت اعلام کرد؛ «۲۵.۴ درصد از جمعیت بالای ۱۵ سال کشور در آغاز اختلالات روانی قرار دارند». بنا بر ‌این آمار و براساس شرایط نابسامان اقتصادی، اجتماعی و حتی سیاسی که برخورداری از خدمات سلامت روان باید در اولویت باشد، به دلیل گرانی مغفول مانده است.

دسترسی کم به خدمات سلامت روان از یک سو باعث افزایش خوددرمانی در افراد نیازمند به این خدمات شده است و از سوی دیگر بازار پرمنفعتی برای روان‌شناسان زرد و غیرمتخصصی باز کرده که بابت خدمات غیرتخصصی خود پول‌های فراوان می‌گیرند.

تعرفه‌های سلیقه‌ای

سلامت روان‌ تبدیل به کالایی لوکس شده است.تعرفه خدمات سلامت روان در نقاط مختلف شهر متفاوت است، در حالی‌ که خدماتی یکسان ارائه می‌شود. یک کلینیک روان‌شناسی و مشاوره در شمال تهران که خدمات روان‌پزشکی خود را به دو شیوه حضوری و آنلاین ارائه می‌دهد، قیمت‌های مخصوص به خود دارد. تعرفه یک جلسه روان‌درمانی حضوری در این مرکز، ۴۰۰ هزار تومان است و غیرحضوری آن با روان‌پزشک مردی که ظاهرا شناخته‌شده است، برای جلسه اول ۶۰۰ هزار تومان و جلسات بعدی ۵۰۰ هزار تومان در نظر گرفته شده. کلینیک دیگری در مرکز شهر خدمات روان‌پزشکی برای ۱۵ دقیقه را 385 هزار تومان و خدمات روان‌شناسی را 895 هزار تومان اعلام می‌کند؛ هرچند تأکید می‌کند این تعرفه‌ها با توجه به سن افراد تغییر می‌کند.

کلینیک دیگری در شرق تهران هم خدمات مشاوره روان‌شناسی خود را برای یک ساعت 800 هزار تومان و برای روان‌پزشکی 449 هزار تومان عنوان می‌کند. مرکز دیگری در جنوب شهر تهران هم اعلام می‌کند خدمات روان‌پزشکی بدون بیمه، 380 هزار تومان و خدمات روان‌شناسی برای 45 دقیقه، 500 هزار تومان است. بررسی‌ها نشان می‌دهد این اعداد، شروع قیمت جلسات است. یعنی این تعرفه‌ها در خوشبینانه‌ترین و اقتصادی‌ترین شکل ممکن در نظر گرفته شده، در حالی که واقعیت ماجرا، روی عددهای بسیار بالاتری دست گذاشته است. همه اینها در شرایطی است که هیچ نظارتی بر روند تعرفه‌گذاری این کلینیک‌ها نیست و از سوی دیگر بسیاری از این جلسه‌ها در فضایی غیررسمی و به صورت آنلاین برگزار می‌شود؛ یعنی مرکزی بدون تابلو و نام و نشان.

به کشتن آدم‌ها فکر می‌کنم اما پول درمان ندارم

«افکار ترسناکی مانند قتل در سرم می‌چرخد. دلم می‌خواهد یک نفر را بکشم». این را سعید می‌گوید، مرد 57‌ساله از اهالی تربت حیدریه که 20 سال پیش دچار پارگی دیسک شد و زیر تیغ جراح، نخاعش قطع. زندگی او از آن زمان تاکنون روی تخت و ویلچر می‌گذرد: «روی تخت افتاده‌ام، شغل و درآمدی ندارم، با این معلولیت نمی‌توانم فعالیت داشته باشم. شدت ناامیدی و خشم و بی‌پولی و شرایط زندگی‌ام باعث شده‌ از یک سال و نیم پیش افکار ترسناکی در سرم بچرخد. آن‌قدر که مطمئن شده‌ام باید به یک روان‌پزشک مراجعه کنم، اما توان مالی مراجعه به روان‌پزشک را ندارم. به‌شدت به ارتکاب اعمال خشونت‌بار فکر می‌کنم و از این افکارم می‌ترسم، اما تنها محل درآمد خانواده سه‌نفره من مستمری دومیلیون‌و 800 هزار تومانی بهزیستی است. با چنین مبلغی نمی‌توانم به روان‌پزشک یا روان‌شناس مراجعه کنم».

سلامت روان، آرزوی دست‌نیافتی

«قدرت مالی برای مراجعه به روان‌پزشک و روان‌شناس ندارم». این را شقایق می‌گوید؛ خبرنگاری که با وجود فرسودگی شدید شغلی و استرس‌های ناشی از مشکلات شخصی، این روزها به‌شدت نیاز خود را برای مراجعه به روان‌درمانگر احساس می‌کند: «با وجود اجاره مسکن و هزینه‌های جاری زندگی که یکی از دیگری سنگین‌تر است،‌ هیچ جای خالی برای پرداخت‌ هزینه‌های سلامت روان در سبد هزینه‌های زندگی‌ام نمانده است». او  می‌گوید: «استرس‌های زیاد شغلی، ساعات کاری زیاد، دستمزد حداقل‌ بدون برخورداری از هرگونه مزایای شغلی، مشکلاتی است که با آن درگیرم و البته‌ امنیت شغلی چندانی هم ندارم.

با توجه به میزان دستمزد اهالی رسانه، مراجعه مستمر به روان‌درمان‌گران و برخورداری از خدمات آنها چندان راحت نیست. برای داشتن یک زندگی عادی باید بیش از یک شغل داشته باشیم، آن‌هم شغل دومی که درآمدزا باشد. این در حالی‌ است که خبرنگاران با توجه به شرایط شغلی باید حتما از این خدمات برخوردار باشند و حتی خود رسانه‌ها شرایط برخورداری آنها از خدمات سلامت روان را فراهم کنند». به گفته شقایق، استفاده از خدمات سلامت روان مثل مراجعه به مشاور یا روان‌پزشک، جزء خدمات دور از دسترس است؛ به‌ویژه آنکه این خدمات تحت پوشش بیمه هم نیستند: «با توجه به شرایط روحی، احساس می‌کنم توانایی‌ام برای ادامه کار و شنیدن صدای مردم که وظیفه من است، روز ‌به ‌روز کمتر می‌شود. حوصله، ‌تاب‌آوری و انرژی‌ام این روزها در کمترین میزان ممکن قرار دارد. حالا احساس می‌کنم بعد از نزدیک به دو دهه کار در رسانه و سعی برای بیان مشکلات مردم، تنها محصولی که برداشت کرده‌ام،‌ روانی آسیب‌دیده است که حتی توان درمان آن را ندارم».

درمان را نیمه‌کاره رها کردم

مرجان‌ کارشناس حقوقی است. او روایت می‌کند که اولین مراجعه‌اش به روان‌پزشک پنج، شش سال پیش و زمانی بود که قصد متارکه داشت: «درمانگرم تشخیص خوبی داشت، اما مسئله این بود که خیلی دارو تجویز می‌کرد، به‌ویژه به همسر سابقم. از سوی دیگر پرداخت هزینه‌ جلسات برای ما بسیار سنگین بود و همان زمان بابت هر جلسه باید نیمی از حقوق یکی از ما هزینه می‌شد. با وجود کارآمدی درمان‌ها اما به دلیل مسئله مالی از ادامه راه منصرف شدیم». او ادامه می‌دهد: «بعد از قطع جلسات درمانی، همسرم یک بار داروهایش را به تشخیص خودش خرید و مصرف کرد اما در نهایت مصرف‌شان را ادامه نداد».

تجربه بعدی مرجان مربوط به بعد از جدایی است؛ زمانی‌ که به دلیل پیامدهای ناشی از متارکه بار دیگر به روان‌پزشک مراجعه می‌کند: «در این مرحله مسئله دارودرمانی نبود، برایم روش‌هایی دیگری برای گذر از این مرحله تجویز شد. اما این جلسات را هم نیمه‌کاره رها کردم؛ دلیل این موضوع هم همان هزینه سنگین جلسات بود. آن زمان حقوقم حدود پنج میلیون تومان بود اما برای هر جلسه باید 800 هزار تومان پرداخت می‌کردم که عملا برایم غیرممکن بود. جلسات روان‌درمانی بسیار گران است. بخشی از این جلسات ارائه راهکار به من بود و مابقی صحبت و گفت‌ و شنود. من در آن برهه به این گفت و شنود نیاز داشتم، اما به این نتیجه رسیدم که میان هزینه‌ها و آنچه به دست می‌آوردم تناسبی وجود ندارد. به همین دلیل تصمیم گرفتم خودم سعی بیشتری برای بهبود حالم کنم». این زن جوان‌ اضافه می‌کند وقتی از نظر روانی در شرایط بسیار بدی به سر می‌برده، دست به خوددرمانی زده و از داروهای روان‌پزشکی ضعیف‌تر استفاده کرده است؛ وضعیتی که همچنان ادامه دارد. او در دوره‌های بی‌خوابی به میزان بیشتری از این داروها استفاده می‌کند.

بیمه‌نبودن خدمات مشاوره روان‌شناسی مهم‌ترین دلیل رهاکردن جلسات است: «به دلیل اینکه این خدمات زیر پوشش بیمه نیستند، چاره‌ای جز پرداخت هزینه بالا از جیب نیست. در حال حاضر خدمات روان‌شناسی تبدیل به خدماتی لوکس شده است و تنها اقشاری که از توانایی مالی کافی برخوردارند، امکان بهره‌مندی از آنها را دارند».

بی‌پول‌های فراموش شده

«محمد» 40‌ساله است، اما روزگار چنان به او سخت گرفته که چهره‌اش 10، 15 سال بیشتر نشان می‌دهد؛ به‌ویژه پس از حادثه‌ای که برای پسرعمه و برادرش رخ داده و شکسته‌ترش کرده: «پسرعمه و برادرم تصادف کردند. پسرعمه‌ام در دم فوت کرد. جوان بود، ما با هم بزرگ شده بودیم و مثل برادر بودیم. برادرم اما بعد از مدتی از بیمارستان مرخص شد، با این حال هنوز بهبودی کامل را به دست نیاورده است». محمد تا مدت‌ها از شدت غم و رنج گیج و مبهوت بود.

نمی‌توانست مرگ پسرعمه‌اش را باور کند، از طرف دیگر نمی‌دانست با شرایط جدید برادرش چه کند: «توان گریه نداشتم، اما چیزی در دلم می‌سوخت و زبانه می‌کشید. شب‌ها نمی‌خوابیدم، روزها تمرکز نداشتم. این در حالی بود که به دلیل شرایط شغلی باید صبح زود از خانه خارج شده و شب‌ها آخر وقت به خانه برمی‌گشتم. شلوغی و وضعیت ترافیک در کنار حجم کارهای روزانه حال روحی‌ام را بیشتر به هم می‌ریخت». شرایط روحی محمد آن‌قدر وخیم شد که همکاران به او توصیه می‌کردند به روان‌شناس یا روان‌پزشک مراجعه کند: «نیروی خدماتی در یک مجموعه خصوصی‌ام. درآمد چندانی ندارم. علاوه بر اینکه همسر و سه فرزند دارم. به همکارم گفتم با کدام پول به روان‌شناس مراجعه کنم؟ توان پرداخت جلسه‌ای نیم‌میلیون تومان را ندارم؛ آن‌هم در شرایطی که قسط و کرایه خانه و هزینه‌های زندگی کمرم را خم کرده. اصلا چه کسی ما اقشار کم‌درآمد را جدی می‌گیرد؟ سلامت روان که هیچ، سلامت جسمی ما هم برای کسی مهم نیست. ما خیلی‌وقت‌ها از پس هزینه‌های درمان جسمی برنمی‌آییم چه رسد به مشکلات روان. هیچ‌کس به فکر روان آدم‌های بی‌پول نیست».

تعرفه‌های دلاری و یورویی

خدمات مشاوره آنلاین اما تعرفه‌های خاص خودش را دارد؛ مشاورانی که با دلار و یورو با مراجعه‌کنندگانشان حساب می‌کنند. «سحر» مشاوره‌های آنلاینش را با یک روان‌پزشک در کانادا با جلسه‌ای ۸۰۰ هزار تومان آغاز کرد و بعد از چند جلسه هزینه جلسات به بالای یک میلیون تومان رسید؛ درحالی‌که این مشاوره‌ها حضوری نبود و پزشک مربوطه در خانه یا دفتر خود این خدمات را می‌داد. همین تعرفه‌ها در نهایت منجر شد او جلسات را رها کند و در نهایت به سمت خوددرمانی برود. او به‌تازگی دُز داروهایش را کم کرده و دچار سرگیجه‌های شدید شده است: «مراجعه به این پزشک نتایج خوبی داشت، اما من ناچار بودم ماهی چند میلیون تومان صرف جلسات سلامت روان کنم، به همین دلیل هم مراجعاتم را قطع کردم.

احساس می‌کردم مبلغی که پزشکم دریافت می‌کرد به نرخ دلار کانادا بود نه ریال ایران». به گفته او این روان‌پزشک حتی داروهایی که تجویز می‌کند هم بیمه‌ نیست و از اساس به سیستم بیمه وصل نیست؛ بنابراین هرچه دارو تجویز می‌کرد یا حتی آزمایش می‌نوشت، به صورت آزاد حساب می‌شد. هرچند تعداد این افراد بسیار زیاد است و سحر تأکید می‌کند که بسیاری از اطرافیانش با مشاورانی در کانادا و آلمان و فرانسه جلسه دارند که تمام آنها هم تعرفه‌هایشان بسیار بالاست. این زن جوان، از سال ۱۴۰۰ هم به یک مشاور روان‌شناس بدون مدرک دکترا مراجعه می‌کند. هزینه جلسه ۵۰‌دقیقه‌ای آن در سال 1400، ۲۵۰ هزار تومان بود و به‌تازگی برایش پیامی از سوی همان مرکز آمده که برای همان ۵۰ دقیقه باید ۸۰۰ هزار تومان پرداخت کند. او ماهانه دو جلسه مشاوره دارد که روی هم می‌شود یک‌میلیون‌و 600 هزار تومان و حالا به فکر پایان‌دادن به این جلسات است.

ارائه خدمات سلامت روان در محل کار

«مونا» 10 سالی است که از خدمات مشاور استفاده می‌کند: «اولین ‌بار به دلیل یک مسئله عاطفی به مشاور مراجعه کردم، اما حالا ماهانه دو جلسه دارم. هفته پیش آخرین باری بود که مراجعه کردم، برای جلسه یک‌ساعته مشاوره یک‌میلیون‌و 350 هزار تومان پرداخت کردم، درحالی‌که سال گذشته این عدد 900 هزار تومان بود». مونا می‌گوید افرادی که حداقل دستمزد را دریافت می‌کنند، نمی‌توانند چنین مبالغی بپردازند: «معضلات مختلفی که همه ما در جامعه با آن دست‌به‌گریبانیم، باعث شده در محیط‌های کاری پرخاشگری و استرس زیادی به ما وارد شود. به دلیل این میزان فشار کار و استرس در میان همکارانم، مدیر شرکتی که در آن کار می‌کنم، با یک کلینیک مشاوره قرارداد بست تا هفته‌ای یک بار با روان‌درمانگر جلسه داشته باشیم، البته در صورت تمایل هر شخص».

محمدابراهیم مداحی، رئیس خانه روان‌شناسان و مشاوران ایران و استاد دانشگاه، یکی از مهم‌ترین علل تعرفه‌های گران و البته متغیر خدمات سلامت روان در کشور را نبود متولی مشخص و واحد برای این خدمات می‌داند: «وزارت بهداشت قیمت‌ها را در قالب تعرفه‌های پزشکی تعریف می‌کند، حتی برای روان‌شناسانی که در زیر نظر این وزارتخانه فعالیت می‌کنند. سازمان بهزیستی، سازمان نظام روان‌شناسی و وزارت ورزش و جوانان نیز در این زمینه اقدامات جداگانه‌ای انجام می‌دهند. بنابراین چندگانه بودن متولیان منجر شده مدیریت و نظارت هم ضعیف باشد، درحالی‌که اگر فقط یک متولی مشخص وجود داشت، می‌توانست به‌صورت متمرکز تصمیم‌گیری و تعیین تکلیف کند».

او علت دیگر گرانی هزینه‌های مرتبط با خدمات سلامت روان را همان ماجرای بیمه‌نبودن این خدمات می‌داند: «در سبد هزینه خانوار، چیزی تحت عنوان سلامت روان پیش‌بینی نشده است. دولت باید بیمه سلامت روان را مانند سلامت جسم تعریف کند. تفاوت روان‌شناسی با پزشکی این است که در پزشکی ممکن است بیمار با یک یا دو جلسه ویزیت و پرداخت مبلغی، روند درمان را طی کند. این مسئله در روان‌پزشکی هم وجود دارد. اما در روان‌شناسی وضعیت متفاوت است، فرایند درمان ممکن است زمان‌برتر باشد، حتی اگر هزینه هر جلسه کمتر از قیمت‌های معمول باشد اما در مجموع، این فرایند فشار مالی زیادی به مراجعه‌کننده وارد می‌کند».

به گفته او، اگر مراکز روان‌شناسی مطابق تعرفه‌های تعیین‌شده توسط سازمان نظام روان‌شناسی فعالیت کنند، دچار ورشکستگی می‌شوند؛ چراکه اولا خرج و دخلشان با هم تناسبی نخواهد داشت و دوم اینکه به دلیل نبود نظارت هر قیمتی که روان‌درمانگر مطالبه کند، مراجعه‌کننده می‌پردازد؛ مبالغی که گاهی سه تا چهار برابر تعرفه معمول است. درحالی‌که اگر بیمه سلامت روان وجود داشته باشد، این اتفاق رخ نمی‌دهد. در حال حاضر فردی که دچار افسردگی اساسی است و نیاز به ۱۰ تا ۱۵ جلسه روان‌درمانی دارد، حتی در صورت پرداخت تعرفه قانونی هم باید مبلغ زیادی هزینه کند که علت آن نبود حمایت بیمه است».

بودجه سلامت روان کشور کمتر از یک درصد

براساس اعلام او، در کشورهای دیگر بین هفت تا ۱۲ درصد از بودجه سلامت کشور به سلامت روان اختصاص می‌یابد، درحالی‌که در ایران، این میزان کمتر از یک درصد است که عمدتا هم صرف بخش روان‌پزشکی و بیمارستان‌ها می‌شود؛ یعنی افرادی که بستری شده‌اند. در نتیجه، خارج از این حوزه، هیچ پوشش بیمه‌ای وجود ندارد.

این استاد دانشگاه درباره تعرفه‌های بالای روان‌درمانگران هم می‌گوید: «وقتی روان‌شناس مجبور باشد مبلغ کمی دریافت کند، هزینه و دخل و خرجش متناسب نیست؛ زیرا هم انرژی زیادی صرف می‌کند و هم باید هزینه‌هایی مانند برق، مالیات، اجاره، هزینه پرسنل دفتر و سایر هزینه‌های جاری مطب و زندگی خود را تأمین کند. از طرف دیگر با توجه به شرایط اقتصادی مراجعه‌کننده هم توان مالی کافی برای پرداخت ندارد. بنابراین آیا وظیفه دولت نیست که برای این موضوع، فکری اساسی کند و در سبد هزینه خانوار، یک مؤلفه با عنوان سلامت روان قرار دهد؟».

مداحی از نبود نظارت بر بخش‌های فاقد مجوز هم انتقاد می‌کند، با این توضیح که: «امروز در فضای مجازی، افرادی که اصلا روان‌شناس نیستند، با دریافت مبالغ بالا، به‌صورت آنلاین مشاوره و روان‌درمانی ارائه می‌دهند. درحالی‌که این افراد فاقد صلاحیت برای روان‌درمانی هستند، اما نه بر فعالیتشان نظارتی هست و نه دریافتی‌های کلان آنها کنترل می‌شود. وقتی صداوسیما به‌عنوان یک نهاد رسمی، فردی را به‌عنوان روان‌شناس معرفی می‌کند که تخصصی در حوزه روان‌شناسی ندارد و صرفا در حوزه سبک زندگی فعالیت می‌کند، از جامعه چه انتظاری می‌توان داشت؟ نتیجه این می‌شود که عده‌ای تحت عنوان «روان‌شناس‌نما» یا «روان‌شناس زرد» بدون صلاحیت مشغول فعالیت‌ هستند و پول‌های کلان دریافت می‌کنند، درحالی‌که نظارتی بر این گروه نیست».

تراپی؛ ژست افراد مرفه

رئیس خانه روان‌شناسان و مشاوران ایران این را هم می‌گوید که در حال حاضر، خدمات روان‌شناسی نزد طبقه مرفه‌ به‌صورت یک ژست درآمده و همواره از داشتن تراپی و تراپیست می‌گویند. درحالی‌که طبقات با درآمد پایین، زمانی که واقعا به این خدمات نیاز دارند، به دلیل هزینه بالا، نمی‌توانند از آن استفاده کنند: «برای اینکه سلامت روان تبدیل به کالای لوکس مخصوص طبقات مرفه نشود باید این خدمات ارزان شود. تنها راهکار هم ورود دولت به این مسئله از طریق بیمه سلامت روان است. مثلا اگر یک کارگر یا کارمند با مشکلاتی مواجه شود که نیاز به این خدمات دارد، تنها باید به جیب خودش متکی باشد، درحالی‌که درآمد کافی برای استفاده از خدمات سلامت روان را ندارد و بیمه‌ و دولت هم حمایت نمی‌کنند».

این استاد دانشگاه به این موضوع هم اشاره می‌کند که وقتی منابع ناکامی در جامعه، ازجمله مسائل اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی زیاد است، خشم و پرخاشگری نیز افزایش می‌یابد: «قطعا چنین جامعه‌ای نیازمند خدمات سلامت روان است. در حال حاضر نهادهایی که بودجه‌های کلان دارند، مثل بانک‌ها، شرکت‌های بزرگ، وزارتخانه‌ها و... در حوزه‌های زیادی هزینه می‌کنند، اما آیا این نهادها برای سلامت روان پرسنل و خانواده‌هایشان بودجه‌ای در نظر گرفته‌اند؟ پاسخ به این سؤال منفی است. اگر هم چنین قراردادی میان این نهادها و مراکز سلامت روان باشد، به‌صورت سلیقه‌ای است؛ زیرا دولت این نهادها را موظف نکرده که این نوع خدمات را در اختیار پرسنل خود قرار دهند. اگر چنین اتفاقی رخ دهد هم سواد سلامت روان مردم افزایش می‌یابد و هم اینکه فشاری در این حوزه به دولت وارد نمی‌شود».

او در ادامه به ماجرای رفتن افراد به سمت خوددرمانی به‌ دلیل بالابودن هزینه‌های تراپی‌ اشاره می‌کند و می‌گوید این اقدام می‌تواند نتایج معکوسی برای افراد داشته باشد: «مشکلات روان باید ابتدا تشخیص داده شود و بعد برای آن راهکار دارویی یا غیردارویی مشخص شود. اگر تشخیص انجام نشود، ممکن است افراد از روش‌های اشتباه استفاده کنند. گاهی یک مداخله ضروری در مسائل مرتبط با سلامت روان ممکن است شرایط فرد را حادتر و بحرانی کند. گاهی ممکن است یک توصیه نادرست باعث ایجاد ترومای جدی‌تری در فرد شود یا یک خانواده از هم بپاشد».

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • احمد IR ۱۷:۵۳ - ۱۴۰۴/۰۲/۰۱
    0 0
    سلام ابتدا روی این موضوع کار کنید که چه کسانی حق روان درمانی دارند، کدام از رشته روانشناسی در کوریکولومش به وضوح انجام روان درمانی تعریف شده است و سپس فرد مناسب را برای مصاحبه انتخاب کنید، به نظرم الان ۹۵ درصد از روانشناسان که مشغول فعالیت هستند، چون آشنایی تخصصی به رواندرمانی ندارند، فعالیت‌شان نه تنها سودمند، بلکه آسیب زننده است.